الناالنا، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 18 روز سن داره

Georgia

Ne mütlü türk deyene🇦🇿

الهی بابایی رو حفظ کن.

تو رشد  میکنی وماغرق در تکامل وجود تو ,غافل از اینکه عمر ما هم رو به سرازیری است.هر روز خدا رو محو تماشای وجود تو هستیم.بابایی در میان کارهاش زمانی رو واسه دیدین دختر نازش میدزددو برای تو عاشقانه مینوازد و گاهی هم لالایی میخواند و تو هم با اون نگاهای معصومانه ات انگار چیزی رو میخوایی بگی.اره عسلم بابا تو رو دنیادنیا دوست داره.امیدوارم وقتی بزرگ شدی هیچ موقع اونو ناراحت و دلگیرش نکنی.اخه تو امید بی پایان بابایی شدی و هستی. بیا باهم دست به دعا باشیم و از خدای مهربان بخواهیم که سایه پدر همیشه بالا سرت باشد.     ...
27 تير 1390

زنگ بیدار باش النا

  دعا دعا میکنم تا آخر هفته بشه و تا دلم میخواد بخوابم واستراحت کنم اما مگه این خانومی میذاره.کله صبحی ساعت5:30مثل خروس بیدار میشه.منم که خوابم میپره بابایی رو بیدار میکنم تا بریم پیاده روی. جاتون خالی تو این هوای خنک خنک شهرمان چه حالی داره بری شاهگلی و صبحانه خوری ووووو.................مسافران عجیب و غریب و ببیننی.   ...
25 تير 1390

روزهایی که فقط تو آن را به خاطر خواهی سپرد... و خدا

ایستادن وسط میدان شلوغ زندگی زن‎های شاغل، دنیای پیچیده‎ای دارند که هیچ کس جز خودشان آن را نمی‎فهمد. مادرهای شاغل، دنیایشان از آن هم پیچیده‎تر است. باز اگر ماجرا فقط حقوق بود، می‎شد راحت‎تر هضمش کرد «دوستش ندارم، اما به پولش احتیاج دارم، مجبورم.» اما وقتی کارت را از صمیم قلب دوست داری و به بچه‎ات هم عشق می‎ورزی، ماجرا بدجوری به هم می‎پیچد. مادرهای شاغل هر روز دارند می‎جنگند. با رئیس‎شان برای کار کمتر، با بچه‎شان برای خداحافظی سوزناک، با کسی که از بچه نگهداری می‎کند برای این که طبق اصول‎شان با بچه حرف بزند، بازی کند، غذایش را بدهد، بخواباند و بقیه چیزها، با همسرشان برای ...
24 تير 1390

مادر..

"به نظر کار مادر مثل کار شعبده بازی است که تعداد زیادی توپ ریز و درشت را همزمان روی هوا نگه میدارد. مهم نیست توپها چندتا باشند !! اگر یکی فقط یکی از توپ ها از دستش بیافته همه فقط همون یکی را میبینند و بقیه توپ هایی که همچنان در هوا هستند برای کسی حتی خودش مهم نیست       ...
23 تير 1390

رنجش

روزی سقراط حکیم مردی را دید که خیلی ناراحت و متاثر بود . علت ناراحتی اش را پرسید . شخص پاسخ داد : در راه که می آمدم یکی از آشنایان را دیدم . سلام کردم. جواب نداد و با بی اعتنایی و خودخواهی گذشت و رفت . و من از این طرز رفتار او خیلی رنجیدم . سقراط گفت : چرا رنجیدی ؟ مرد با تعجب گفت : خوب معلوم است که چنین رفتاری ناراحت کننده است . سقراط پرسید : اگر در راه کسی را می دیدی که به زمین افتاده و از درد به خود می پیچد آیا از دست او دلخور و رنجیده می شدی ؟ مرد گفت : مسلم است که هرگز دلخور نمی شدم . آدم از بیمار بودن کسی دلخور نمی شود . سقراط پرسید : به جای دلخوری چه احساسی می یافتی و چه می کردی ؟ مرد جواب داد : احساس دلسوزی و شفقت ....
20 تير 1390

می نویسم از تو تا تن کاغذ من جا دارد

دخترم ! تو نهال کوچکی هستی   که در باغچه زندگیم رشد می کنی . همچو باغبانی به پایت شیره جانم را می ریزم و در انتظار شکوفه دادنت بی قرارم. تو قد می کشی و بزرگ می شوی و هر روز مستقل تر!   اما من شکسته تر و به تو محتاج تر. امروز تو در آغوش من جای می گیری و دور نیست فردایی که   دستان نیازمند من در دستان تو جای گیرد. امروز تو برای   بلند شدن و ایستادن   نیاز به دستان من داری و فرداها من برای استوار ماندن به بازوی تو نیاز خواهم داشت. امروز با هر خنده تو روح زندگی در کالبدم دمیده می شود ولی آیا فردا اشک من دل جوان تو را کمی نرم خواهد کرد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ...
16 تير 1390

وقتی مادر خسته است

در زندگی همه مادرها لحظه هایی هست که به حد نهایت خسته و عصبی و کلافه و عصبانی می شوند. ممکن است آن روز فقط کم خونی تان عود کرده باشد، روزه بوده اید، تمام ظهر را زیر آفتاب منتظر تاکسی بوده اید، بچه تان از صبح هیچی نخورده باشد، اول صبح نشانه های آنفلوانزا رو کرده باشد یا خودتان کمی تب داشته باشید. ممکن است نتیجه کنکور ارشدتان خیلی ناجور بوده باشد یا در امتحان آیین نامه راهنمایی و رانندگی برای بار چهارم رد شده باشید. ممکن است ماجرا اصلا چیز پیچیده ای نباشد، اما یک جرقه برایش کافی است. سرازیر کردن یک لیوان شیر توی یخچال، پاشیدن سرلاک به سقف، فرو رفتن آرنج بچه توی ران پای شما برای بلند شدن یا حتی زدن زیر گریه به خاطر این که گربه عروسکی اش میو میو...
16 تير 1390

خدابا دخترم را تو نگهدار

بنام انكه نامش عالم اراست خداوند زمين و اسمانها است دو باره آمدم بازم نبودي! بديدم باز هم يادم نبودي ولي من باز هم يادت نمودم نبودي پي امي بهرت گشودم نوشتم دخترم روز وشبت خوش تمام روزگارو هر دمت خوش غم از تو دور باد چون دوري من كه تو در يك جهت باشي و او هم چنان دور از تو باشد او كه هرگز به ديدار تو نايد او به هر شكل خدابا دخترم را تو نگهدار همه خوب و بدش را تو بيارا سلامت دار او را دور از من اميد ديدنش بر من مكن كم ...
15 تير 1390

اولین حرکات النا

٤ ماهگی کم کم بالاخره تونستی خودتو این ور اون ور حرکت بدی.به پشت خوابیده چنان دوچرخه سواری میکردی که کسی به پات نمیرسید.بعدها هم دنده عقب و,سوار به روروئک همه جا رو گشتی میزدی. تو ادامه مطالب باز چند تا خاطره از حرکتهای النا دردانه ام.               ...
15 تير 1390
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به Georgia می باشد